نقاشیها
سهراب سپهری، در نقاشیهایش به تجسم تجربه لحظههای ساده با ادراکی عمیقاً شاعرانه، در جهان پیرامون میپردازد. او سفرهایی به مشرق و مغرب زمین داشت که موجب دستیابی وی به سبکی شخصی شد، همانند شعرهایش که شناسنامه تمامنمای اندیشههای عرفانیاو هستند. کوششهای مستمر وی برای بهرهگیری از دستاوردهای زیباییشناسی غربی، در کنار توجه آگاهانه به عرفان ایرانی و رویکرد شرقی به طبیعت و درخت، موجب خلق تصاویر نوآورانهای شده که گویی تبلورِ شعری عینی و ذهنیاند.
تصاویر خلاصه شده از طبیعت در آثار سپهری، که گاهی تا مرز انتزاعِ ناب پیش میروند، بازنمایی لحظههای تعمق در جهان پیرامون نقاش هستند که گویی با بداههنگاری آنی، لحظهای از یکیشدن ذهن هنرمند و روح هستی را به نمایش میگذارند.
سهراب سپهری همانقدر که در انتخاب واژگان شعرهایش حساس است، در انتخاب کادر، ترکیببندی، همنشینی رنگها و گزینش حداقلی تصویر در نقاشیهایش دقت نظر دارد. او تجربیات صوری متنوعی را برای رسیدن به سبک شخصی که گویای عمق اندیشههایش باشد از سر گذراند و برای دستیابی به آن، از تکنیکهایی چون آبرنگ، گواش و رنگروغن بهره گرفت. کشف ارزشهای فضای خالیِ مثبت و تأکید بر اصل خلاء در کنار «طبیعتگرایی» و ایجاد مفاهیمی انتزاعی، از شاخصههای آثار سپهریاند که میتوان آن را در اغلب نقاشیهای کوچک و بزرگش یافت.